شعر خودم3
1
ای که من برای دل هایی بمیرم
که طعمه گلوله شدند
اما یک" نه" از عاشقی
سر فرونیاوردند
ای بمیرم
برای لب هایی که
که جز به بوسه بر گونه کودک و دست پیر
جز آواز و جز فریاد" آزادیآزادی" نگشادند..
ای بمیرم برای شعر هایی
که در ازای "مخاطبی خاص"
دل جهانی را
چون آفتابگردان
به جانب عشق
برگردانده اند..
برای "دنیا" ی بزرگ کوچکم
2
در تو باران
گیسوانش را
با دختران شهرم به مهربانی
شریک میشود
در تو رد هر رود بیقرار
به غزلی میرسد
تو ملتقای بنفشه و بهار نارنج و نسترنی
تو دیواری خسته نیستی
در کوچه ای کهن
اما تمام یاس های بنفش در اشعار من
سر بر شانه تو دارند...
عزیزم!
تو آن سالی
که تمام ماه هاش
" اردیبهشت " است!
31/1/90 : ملاحت
کجابیدی ملاحت؟ پیدا میدا نبیدی...کی ویاین منزل ما؟[قلب][ماچ]
زیبا بود ملاحت جان.
خیلی زیبا بود من نمیدونستم شما هم شاعر هستین قلم زیبایی دارین[دست] [گل][گل][گل]
[ماچ]
[گل][گل][گل]
ممنون خاله جان![گل]
سلام ببخشيندا من يه كم سواتم نم كشيده ... ملتقا يعني چه ! از التقا و رسيدن مياد ؟؟! اگه هم اين جور باشه به سياق شعرتون نمي خوره و سنگينه !
ها...اون عزیز کی بیده؟[نیشخند][شیطان] من وشناسمش؟[سوال]
[خنده][قهقهه][شیطان]
سلام بانو وای که چه زیبا مینویسی. امشب باور می کنی که به نوشته هایت هم خندیده ام و هم گریه کرده ام !!!!!!!! خیلی خیلی خوشحال شدم و بسیار ذوق زده از نوشته هایی که بوی کهنگی نویسنده ای ماهر وهنرمندی جیره دست می داد. نه ! اشتباه نکن من بی خودی برای کسی نوشابه باز نمی کنم واقعا امشب انرژی فوق العاده ای گرفتم دست مریزاد فکر می کنم مشتری نوشته های دائمی اگر اشتباه نکنم بانویی گیلکی باشم که رنگ زیبای جنگلهای شمال را در بوم کلمات خود نقاشی می کند.